نیاز به دلبستگی ایمن

وقتی به عنوان یه طرحواره درمانگر به مسائل مراجعین، اطرافیان و انسان هایی که در تعامل با آنها هستم دقت می‌کنم، شاید یکی از اولین گام‌ها آگاه کردن افراد به تله‌های آنهاست و اینکه این تله‌ها باعث می‌شود یک الگو، ساختار و قالبی را در زندگی دنبال کنند که باعث به وجود آمدن عادت شده‌اند. ممکن است در دوره‌ای از زندگی این ساختار بنا به شرایط موجود جواب می‌داده اما الان عادتی مخرب محسوب می‌شود چون اتوماتیک‌وار برانگیخته می‌شود و بدون تحلیل همه جانبه هست. یکی از دلایل بوجود آمدن این الگو، تامین نشدن نیازهای اصلی فرد می‌باشد. با سایت دکتر قاسمی همراه باشید.

اولین و مهمترین نیاز هر فردی در زندگی نیاز به دلبستگی ایمن / امنیت / محبت... می‌باشد. ناکامی این نیاز باعث آسیب‌های سنگین و ریشه داری برای فرد خواهد شد. شناسایی عواملی که به نیاز به دلبستگی ایمن و امنیت آسیب می‌رساند.

  1. فقدان والدین، مثل جدایی/ مرگ والدین/ عدم حضور والدین به هر دلیلی در کنار فرزند
  2. قضاوت‌گری در مورد کودک
  3. سوءاستفاده عاطفی از کودک یا سوءاستفاده جنسی، سو استفاده عاطفی مانند اینکه پدر یا مادر از هم نزد کودک بدگویی کنند
  4. نپذیرفتن و دوست نداشتن کودک
  5. ویژگی در خانواده که مایه شرمساری؛ سرافکندگی و قضاوت شود مثلا داشتن پدر بی‌سواد، پدر معتاد و ...
  6. احساس تعلق نکردن به خانواده محیط اجتماعی مثل اقلیت‌ها در هر جامعه‌ای
  7. عدم درک، همدلی و راهنمایی
  8. تهدید به رفتن و جدایی والدین

این ۸ مورد ۵ تله‌ی اصلی هر فردی را به وجود می‌آورد.

یکی از عزیزانی که پیج ما را دنبال می کنند، خاطراتی رو از روابطشون با پدر ومادر با مطرح کردند و من در اینجا این خاطرات رو از دیدگاه طرحواره درمانی بررسی می‌کنم.

  • پدرمن که برای تهدید ما رو از خونه بیرون می‌کرد و دم‌ در یا تو انباری می‌گذاشت.
    یا با سطل اشغال مقایسه می‌کرد. دست بزن داشت.
    مادری که از کتک پدر به عنوان عامل تربیتی استفاده می‌کرد، همش می گفت به بابات می‌گم.)

برای اینکه به صورت کامل به این مسئله بپردازیم من در قسمت قبل کاملا در مورد نیاز به دلبستگی ایمن صحبت کردم و از اینکه اگر این نیاز به درستی تامین نشود ۵ تله اصلی برای افراد به وجود خواهد آورد.

خوب به خاطرات این دوست عزیز بپردازیم، اولین مسئله‌ای که اینجا واضح است این فرد در دوران کودکی اولین نیازش که همانا نیاز به امنیت یا دلبستگی ایمن بوده ناکام شده و احتمالا باعث بوجود آمدن تله‌های در این فرد شده، البته قطعیت بوجود آمدن این تله‌ها را با مصاحبه و پر کردن پرسشنامه می‌توان مشخص کرد که در اینجا به اختصار مشکلاتی که این تجارب سنگین برای این فرد بوجود خواهد آورد را بیان خواهم نمود.

1- وقتی پدر کودک خود را بدون فکر وبدون در نظر گرفتن تاثیر مخرب آن بر روی کودک، او را بیرون از خانه می‌گذاشته، تله رهاشدگی در کودک بوجود آمده است. تله رهاشدگی در دوران کودکی باعث می‌شود فرد در آینده در روابط بین فردی‌اش این نگرانی را داشته باشد، که مبادا افرادی را دوست دارم، مرا ترک کنند و این مسئله گاهی اوقات باعث وابستگی افراطی به افراد می‌‌شود و به همین دلیل هیچ کس به دلیل وابستگی زیاد وارد روابط پایدار با این فرد نخواهد شد و در نهایت فرد احساس می‌کند تنه او بی‌کس خواهد ماند. خاطراتی یکی از عزیزانی که پیج ما را دنبال می‌کنند، مشکلاتی رو از روابطشون با پدر ومادر با مطرح کردند و من در اینجا این خاطرات رو از دیدگاه طرحواره درمانی بررسی می‌کنم.

2- وقتی یکی از افراد مهم زندگی که در مورد این عزیز پدر بصورت دائم تحقیر و توهین می‌کرده (کودکش را با سطل آشغال مقایسه می‌کرده)، یا اینکه خشونت فیزیکی داشته و کودک را کتک می‌زده و باعث می شده که نیاز به امنیت و هویت کودک زیر پا گذاشته شود، متاسفانه کودک نمی‌توانسته حتی از حقش دفاع کند، این دست خاطرات منجر به شکل گیری تله بدرفتاری و بی‌اعتمادی در کودک شده است.
تله بی اعتمادی / بدرفتاری منجربه این می‌شود فرد در روابط بین فردی در آینده به راحتی به دیگران اجازه بد رفتاری با خودش را بدهد، به این دلیل که می‌ترسد و یا اینکه فکر می‌کند. 

  • دیگران این حق را دارند که با او بدرفتاری کنند.
  • به راحتی در روابط در برابر دیگران سر تسلیم فرو می آورد.
  • احساس می‌کنددیگران از رنج کشیدن‌اش لذت می‌برند.
  • به دیگران اجازه می دهید ازش سوءاستفاده کنند، چون بهتر از تنها ماندن است.
  • به دیگران اعتماد نمی‌کند.
  • همیشه سعی در پنهان کردن نقاط ضعف خود را دارد.
  • توان و پتانسیل رفتارهای بی‌رحمانه و خشن را هم دارد ولی بروز نمی‌دهد.
  • وارد روابط صمیمی نمی‌شود ،چون به دیگران اعتماد ندارد.
  • از بازگو کردن زندگی‌اش اکراه دارد، مبادا که فردا روزی علیه‌اش استفاده شود.
  • در رابطه با دیگران احساس دلتنگی می‌کند.

خاطراتی یکی از عزیزانی که پیج ما را دنبال می کنند، مشکلاتی رو از روابطشون با پدر ومادر مطرح کردند، تله‌های که در اثر ناکام شدن نیاز به امنیت در ارتباط با پدر احتمالا بوجود آمده صحبت کردیم، در اینجا در مورد مشکلاتی که مادر بوجود آورده است صحبت می‌کنم.

مادری که از وجود کتک پدر، بعنوان تهدید برای فرزند استفاده کرده است. تله بدرفتاری بی‌اعتمادی درکودک تقویت کرده است. (با توجه به اینکه پدر این تله را بوجود آورده است، به طور کامل در مورد اثراتی که این تله در آینده این کودک خواهد گذاشت صحبت کردم).

وقتی که کودک در موقعیت وشرایطی قرار می گیرد که نیازمند حمایت است، مثلا زمانیکه پدر کودک را تنبیه می‌کند، مادری که حمایتی نکرده و بیننده بوده است احتمالا باعث بوجود آمدن تله محرومیت هیجانی شده است. مادر سردی که حامی نباشد، احتمالا نتوانسته با کودک ارتباط برقرار کند.  این فرد در آینده احساساتش را براحتی نمی‌تواند بازگو کند.
همیشه خود را قوی و بی‌نیاز نشان می‌دهد. عصبانی و پرتوقع می‌شود. احساس ناکامی و محرومیت می‌کند ،اما چیزی به زبان نمی‌آورد. فرد سرسخت و سرد خواهد شد.

این جمله رو از دکتر حمید پور به امانت می‌گیرم (کودکان مشاهده‌گرانی زبردست و تفسیرگرانی خام‌دست هستند) والدین در آینده وسرنوشت فرزندانشان نقش اساسی را ایفاء می‌کنند، ما با ناکامی نیازهای اساسی کودکان آسیب‌های به آنها وارد می کنیم ،که باعث بوجود آمدن تله‌های در روابط‌ بین‌فردی آتی در آنها خواهند شد. کودکان در شکل‌گیری طرحواره نقشی ندارند ولی در ادامه آن در بزرگسالی و روابط بزرگسالی نقش دارند.

نظرات کاربران
 
 
   
دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی

دکتر مهدی قاسمی روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی