چطور خودمان میتوانیم به خودمان آسیب عاطفی وارد کنیم؟
درمقالهای که قبلا در مورد خودآسیبی به مقدار کافی مطالب گردآوری شدهاست. در مطلب پیش رو میخواهیم به مسئله خود آسیبی روانی بپردازیم. با سایت دکتر قاسمی همراه باشید.
اکثر افراد تصور میکنند خود آسیبی تنها به معنای فیزیکی است، که در واقع یک راه ناسالم جهت تخلیه هیجانات مربوط به خشم، غم و نادیده گرفته شدن است. در حالیکه نوع دیگر خود آسیبی، فرم روانی یا عاطفی آن است که میتواند به همان اندازه نوع فیزیکی خطرناک باشد. این نوع از خود آسیبی میتواند منجر به افسردگی، اختلال خوردن، افکار خودکشی، اضطراب، سو مصرف مواد و اختلال وسواس شود.
در واقع ما میتوانیم بدترین دشمن خودمان باشیم. به خودمان می گوییم به اندازه کافی خوب نیستم، خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم، خودمان را سرزنش میکنیم، مرتب در حال نقد کردنب قابلیتهای خودمان هستیم. تمامی این موارد حاکی از خود آسیبی عاطفی است که میتواند ویرانگر باشد.
آدمهای اطراف ما به خصوص در دوران کودکی اثر بزرگی روی گفتگوهای درونی ما دارند. والدین سخت گیر، همکلاسیهای قلدر در مدرسه، والدینی که ما را توانمند نمیکنند، معلمی که ما را تحقیر میکند یا از کلاس بیرون میکند و به طور کلی هر نوع سو استفاده جسمی، کلامی، هیجانی و جنسی میتوانند باعث شوند که یک تصویر درونی نامناسب از خودمان، درون ما شکل بگیرد.
انتقادهای درونی ما، مجموعهای از صداهای منفی از گذشتهمان است. زمانی که این صداها به اندازهای زیاد شوند که تصویری که از خودمان داریم را تخریب کنند آنگاه خود آسیبی عاطفی ایجاد میشود.
الگوهای تخریب و آسیب هیجانی در خود آسیبی عاطفی چیست؟
ما معمولا با انتخاب افرادی که در اطرافمان هستند میتوانیم زمینه ساز این نوع خود آسیبی شویم. ممکن است از یک رابطه ناسالم (سوء استفاده گرانه) به رابطه بعدی با همین خصوصیت برویم. به طور ناخودآگاه دوستانی انتخاب کنیم که نامهربان و منفیاند. گاهی به ماندن در وضعیتی که در آن احساس خوبی نداریم و میدانیم که داریم صدمه میبینیم، ادامه میدهیم.
اینها الگوهایی هستند که غالبا به دوره کودکی ما بر میگردند؛ یعنی به اینکه در آن دوره چطور نیازهای عاطفی ما برآورده میشده؟ و آیا اصلا این نیازها دیده میشده یا خیر؟ این الگوهای تخریبی وابسته به نوع الگوی دلبستگی از نوع بیثباتی عاطفی، بیتوجهی و خشونت میباشد.
این الگوها متاسفانه، اکثرا رشد میکنند و شکستن آنها کار سادهای نیست. ما نه تنها بایستی این الگوی صدمه زننده را تشخیص بدهیم، بلکه باید راههایی برای خودداری کردن از تکرار انها و نیز شکستن این الگوها را یاد بگیریم. البته این مهارتهای انطباقی در طی درمان با یک درمانگر به بهترین شکل آموزش داده میشود.
علائم خود آسیبی عاطفی
- یک واکنش هیجانی شدید به یک مشکل نه چندان بزرگ
- داشتن یک الگوی ارتباطی آسیب زا با دوستان و اطرافیان
- عدم توانایی برای حفظ روابط دوستانه
- افکار شک برانگیز نسبت به خود
- اعتماد به نفس پایین
- گوشه گیری اجتماعی به علت ترس
- افکار زیاد در مورد صدمه زدن به خود
- اشتغال ذهنی در مورد ارتباطات ناسالم گذشته
- احساسات بد در مورد خود و شرمنده بودن بابت آن چیزی که هستید
- فرار از احساسات و انکار واقعیت، درونی سازی هیجانات مشکلزا و رد کردن کمک دیگران
- نادیده انگاشتن پیشرفت های خود
- عدم الویت داشتن مراقبت از خود، داشتن عادات بد
- کینه ای بودن
درمان
بیشتر این افراد از رواندرمانی سود زیادی میبرند. مهم است که یاد بگیرند تا الگوهای آسیبزا را بشناسند، دلایل اصلی و زمینهای که باعث آن نوع رفتار و انکارها میشود را بفهمند و سپس مکانیسمهای تطابقی را یاد گرفته و تمرین کنند. رواندرمانی تحلیلی در این موارد بسیار کمک کننده است.
برخی توصیه ها برای اینکه بتوانیم از خود آسیبی عاطفی خودداری کنیم:
برای دست آوردهای زندگی تان اعتبار قائل شوید، گاهی به خود افتخار کنید. هر روز آنها را به خودتان یادآوری کنید. بدانید وقتی کارها به خوبی پیش نمیروند، داشتن حس بد، طبیعی است. در زندگی، رنج بردن اجتناب ناپذیر است. این به این معناست که اگر قرار باشد برای خودتان، فقط دلسوزی کنید، هیچ تغییری که باعث بهتر شدن شما بشود، اتفاق نمیافتد. سعی کنید اطراف خود را با آدمهای حمایتگر، با انگیزه و خوشحال پر کنید.به یاد داشته باشید شما به مرور زمان شبیه اطرافیانتان میشوید. کمک به دیگران ارزشمند است، اما اجازه ندهید شادی های شما در قبال این کمک کردن ها، مورد مصالحه قرار گیرد.